سریر |
موضوع «انتظار منجی» و مسألة «جهانیشدن»، از مقولاتی است که در حوزة مباحث مربوط به آیندهنگری و مطالعات راهبردی، مدتها است توجه صاحب نظران معاصر را به خود جلب نموده است.
این بحث، قطع نظر از جنبههای عام و فراگیر آن که وجه مشترک میان پیروان همة ادیان است، در حوزة تفکر شیعی و مهدویت به طور خاص، دارای اهمیت ویژه است که بررسی جنبههای نظری و ابعاد کاربردی قضیه، میتواند در فهم و تبیین اهداف و چشمانداز آینده در نظریة مهدویت و انتظار ظهور، کمک کند و فضای فکری جهان معاصر را برای درک ابعاد این تفکر الهی مساعد سازد. آنچه در این خصوص بیش از همه حائز اهمیت است، تبیین رابطة بحث انتظار ظهور با موضوع جهانیشدن و بررسی آثار و پیامدهای این بحث است.
پرسش اساسی که در این خصوص مطرح است این است که اندیشة انتظار ظهور، به حسب مفهوم و ماهیت، با موضوع جهانیشدن چه نسبتی دارد؟ آیا میان نظریة انتظار ظهور و آنچه امروزه از آن با عنوان پدیدة جهانیشدن تعبیر میشود، قرابت و پیوندی وجود دارد یا نه؟ آیا میان این دو موضوع، رابطة تعاملی و همسویی بر قرار است یا اینکه با هم در تقابل و تعارض هستند؟ به عبارت دیگر، آیا میتوان مسألة جهانیشدن را زمینه و راهبرد اندیشة ظهور تلقی کرد و جریان جهانیشدن را وسیله و بستر کارآمد برای جهانیسازی نظریة مهدویت دانست یا اینکه بحث جهانیشدن، اساساً در تضاد با این تفکر قرار دارد؟
در این مقاله، نگارنده باهدف کنکاش و دستیابی به پاسخ این پرسش مهم، کوشیده است ضمن تبیین ماهیت و ابعاد هرکدام از این دو مقوله، به بررسی رابطة میان این دو موضوع بپردازد و آثار کاربردی این بحث را به منظور شناخت وظایف امروز و تعیین راهبرد آینده، مورد توجه قرار دهد.
انتظار
مفهوم
کلمة «انتظار» مصدر ثلاثی مزید از ریشة (ن ـ ظ ـ ر) است. این واژه و مشتقات آن در منابع لغت، به معنای چشم دوختن، با تأمل نگاه گردن[1] نظارهگر بودن، توقع امری را داشتن و مراقب بودن،[2] آمده است.
انتظار، به معنای مطلق چشمداشت و چشم به راه بودن، فی نفسه ارزش ذاتی ندارد؛ بلکه این چشم به راهی و انتظار، باید با توجه به موضوع آن مد نظر قرار گیرد که به تناسب متعلق خود، دارای ارزش متفاوتی خواهند بود.
در اصطلاح روایات منقول از امامان معصوم علیه السلام ، کاربرد کلمات «انتظار» و «منتظر» نوعاً با واژههای «ظهور» و «فرج»، قرین و همراه است و مراد از آن، معنای اخص کلمه یعنی چشم به راه بودن و توقع داشتن ظهور منجی موعود حضرت مهدی علیه السلام ، در آخر الزمان است؛ انتظاری است که به وسعت همه تاریخ بوده و ریشه در جان همه انسانها دارد و هیچ انتظار دیگری به خاک پای این انتظار سترگ نمیارزد.
ماهیت
در فرهنگ شیعی، اصطلاح انتظار، دارای مفهوم و ماهیت کاربردی است که رفتار خاصی از آن نشأت میگیرد. در این تعریف، انتظار، صرفاً چشم به راهی ناشی از یک حالت روحی ـ روانی معمول و متعارف نیست؛ بلکه ناشی از یک اعتقاد درونی و برانگیزاننده است که به بیرون سرایت میکند و عمل میانجامد.
رابطة این باور قلبی با اقدام عملی، چنان استوار و مستحکم است که در روایات، این باورداشت درونی، یک رفتار و عمل معرفی شده و بلکه «افضل الاعمال» نامگذاری شده است. دلیل این امر، این است که این باور درونی، چنان در انگیزش اراده و خواست انسان منتظر، کارساز و نقشآفرین است که ذهن او را به سوی آن هدف مورد انتظار، جهت میبخشد و باور او را در راستای تحقق آنچه در انتظار آن است، به عزم و اراده تبدیل میکند.
در فرهنگ شیعی، انتظار، یک مفهوم دینی و ارزشی است که نگرش انسان به شرایط گذشته و حال را به چشم انداز آینده پیوند میدهد. این مفهوم دینی و اسلامی، یک مفهوم هدایتبخش و برانگیزاننده است که رفتارهای جهتمندی را در پی دارد و به تصمیمات و اقدامات عملی اصلاح گرایانه در عرصههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی میانجامد.
جوهرة اصلی انتظار در تفکر شیعی، اعتقاد و ایمان قلبی، به حتمیت ظهور مصلح جهانی حضرت مهدی موعود علیه السلام و دخالت مستقیم این باورداشت در نگرشها و رفتارهای فردی و اجتماعی انسان منتظر در رابطه با سرنوشت و آیندة او است. تا هنگامی که ما دخالت مستقیم و نقش تأثیرگذار این اندیشه و باورداشت را در ساختار ذهنی، اسلوب اندیشه، شیوه زندگی وچگونگی حال و آینده خود، در جایگاه یک واقعیت نپذیریم و آن را در حیات فردی و اجتماعی خود به یک جریان فکری و رفتاری تبدیل نکنید، هرگز به آثار پربرکت این تفکر دست نخواهیم یافت؛ بنابراین، نخستین قدم در این راستا، آن است که درک درست و تصور صحیحی از این مفهوم ارزشی و اسلامی داشته باشیم، تا به اهمیت آن پی ببریم.
از تأمل در روایاتی که به موضوع انتظار و الزامات آن پرداخته است، به روشنی در مییابیم که در فرهنگ شیعی، انتظار، صرفاً یک مفهوم ذهنی و دانستنی نیست که در لغتنامهها و کتابخانهها، سراغ آن را بگیریم؛ بلکه یک مفهوم کاربردی و سازنده است که در متن زندگی سیاسی و اجتماعی خود باید آن را جست و جو کرد. در اندیشة شیعی، انتظار، یک تفکر جریان ساز و هویتبخش است که چگونه بودن و چگونه زیستن را برای ما تعریف و جهتگیری کلی حرکت جامعه به سوی آینده را تعیین میکند. مهم آن است که با تأمل و نگرش صحیح به روایات و دستورالعملهای عصر غیبت و انتظار، جنبههای کاربردی این تفکر را استخراج و در زندگی فردی و اجتماعی خویش بهکار بندیم.
اگر میبینیم در احادیث و روایات، این همه از فضیلت و ارزش انتظار و ارج گذاری منتظران، سخن به میان آمده و از انتظار ظهور مهدی علیه السلام ، با عناوین و اوصافی چون برترین عمل،[3] بافضیلتترین عبادت،[4] بالاترین جهاد در راه خدا،[5] محبوبترین عمل در پیشگاه الهی،[6] همسنگ بودن با شهادت و به خون طپیدن در راه خدا،[7] در رکاب حضرت قائم علیه السلام بودن،[8] در حال پیکار با دشمنان و شمشیر زدن در محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله[9] و دیگر تعابیری که هرکدام، با عنایت و حکمت خاصی بیان شده است، همه و همه از ارتباط و پیوستگی این باور درونی با عملکرد بیرونی و رفتارهای سازمان یافتة فردی و اجتماعی انسان منتظر، حکایت دارد.
دلیل این امر نیز روشن است؛ زیرا این تشبیهات ویکسانسازی- چه از نظر درجات ذاتی و چه از نظر دریافت اجر و پاداش- بدون وجه تشبیه و وجود سنخیت، حتی از نظر یک فرد عادی، معقول و موجه نمیباشد، تا چه رسد به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیه السلام ؛ بلکه به حکم عقل نیز، این همسانی و مشابهت، مستلزم نوعی یکسانی و همانندی است که باید در انسان منتظر پدید آید، تا در پرتو این مشابهت و سنخیت، چنین شخصی با آن سردار به خونطپیدة راه خدا، همرنگ و همسان شود.
ویژگیها
«انتظار» به معنای عام آن که ناشی از خوشبینی جریان کلی نظام طبیعت و سیر تکامل تاریخ و اطمینان به آینده است، امری فطری و همگانی است و برای هر قوم و پیروان هر آیینی وجود دارد؛ اما انتظار ظهور، با مفهوم و محتوای خاص شیعی آن، دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که آن را از سایر رویکردها، متمایز میکند. این ویژگیها، متعدد و گوناگون است که هر کدام، از ابعاد مختلف، قابل بررسی است. این جا به سه ویژگی مهم و اساسی انتظار ظهور مهدی علیه السلام ، اشاره میکنم:
الف. گستره: انتظار ظهور منجی موعود، از نظر گسترة زمانی، دامندارترین آموزة دینی- تاریخی است که تمام قلمرو تاریخ را اعم از گذشته، حال و آینده، در برمیگیرد. آیات 105 سورة انبیأ،[10] و 55 سورة نور[11] شاهد این فراگیری تاریخی است.
ب. جذبه: ویژگی دیگر انتظار ظهور مهدی موعود علیه السلام ، جذبة روزافزون و کشش فوقالعادة این آموزة الهی و قرآنی، در گذر زمان است. این ویژگی که متأسفانه تا حدی مغفول مانده و کمتر بدان توجه میشود، موجب شده است انتظار ظهور در فرایند تاریخ، چنان شورانگیز و عشقآفرین باشد که نه تنها مثل دیگر رویکردهای تاریخی، دچار روزمرگی، تکرار، ملالت، کهنگی و فرسودگی نمیشود؛ بلکه هر روز، بر افروختهتر، جذابتر و تابندهتر از گذشته، جلوهگری میکند و صفوف مشتاقان و منتظران امروز و فردا، افزونتر و پر صلابتتر از دیروز و گذشتهاند.
این جذبه و اشتیاق، به حدی است که حتی دوران حضور اولیای معصوم قبل از آن حضرت را نیز شامل میشود؛ لذا امامان معصوم علیه السلام نیز ضمن اینکه نگاه مردم را به سوی یگانة دوران معطوف کردهاند، خود نیز این علاقه و اشیاق خود به آخرین ذخیرة الهی را ابراز نمودهاند. وقتی یکی از یاران امام صادق علیه السلام از به دنیا آمدن حضرت قائم علیه السلام میپرسد، حضرت، در پاسخ میفرماید: «نه»؛ سپس این جمله را میافزاید: «اگر او را درک میکردم، سراسر عمرم را به خدمتگذاری او میپرداختم»[12]. در روایت دیگر، این جملة زیبا از زبان مبارک حضرت سید الشهدأ علیه السلام نیز نقل شده است.[13]
سرّ این همه شور و شیدایی، آن است که آن موعود الهی، همچنان که خود، تجسم همة انبیا و اولیای الهی است، ظهور او نیز تجلیگاه تمام نیکیها و تحققبخش همة آرمانها و آرزوهای دور دست بشریت است.
ج. عظمت: بشر در جریان زندگی، به طور طبیعی دارای انتظارات و اهداف گوناگون است که در بسیاری از موارد، حیات فردی و اجتماعی، به تحقق و استمرار این انتظارات، وابسته است. در این میان، ویژگی انتظار ظهور مهدی علیه السلام ، این است که این انتظار، علاوه بر گستردگی و جذابیت آن، ماهیتاً چنان بزرگ و با عظمت است که سایر انتظارات بشری به هر اندازه که بزرگ و با اهمیت باشد، در مقایسه با آن، بسی ناچیز و بی مقدار است؛ زیرا این انتظار، چنان سترگ و فراگیر است که همة انتظارات مقدس و انسانی را در بر داشته و پوشش میدهد. انتظار ظهور مهدی، انتظاری است که در طول تاریخ، پیامبران الهی علیه السلام ، آن را نوید دادهاند و بشریت، قرنها و نسلها، در آرزوی چنین روزی نشسته است، تا شاید وعدة الهی فرا رسد و همة آرزوهای بلند و دیرین انسانیت، به بار نشیند.
از نظر جایگاه اعتقادی نیز، انتظار ظهور مهدی علیه السلام از چنان عظمتی بر خوردار است که در روایات، قرین اصول و قواعد اساسی دین، نظیر توحید و نبوت، ذکر شده است. وقتی یکی از اصحاب امام باقر علیه السلام ، از دیانتی میپرسد که مورد پذیرش خداوند متعال باشد، حضرت، پس از ذکر شهادت به توحید و ایمان به نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله و اعتراف به وحیانی بودن قرآن و اقرار به ولایت امامان اطهار علیه السلام ، میفرماید: «و انتظار ظهور قائم ما اهل بیت علیه السلام ، که خداوند برای ما دولتی قرار داده است که هر گاه بخواهد، آن را محقق خواهد کرد»[14].
در حدیث دیگر، ابو بصیر از امام صادق علیه السلام ، نقل میکند که فرمود: «آیا میخواهید شما را خبر دهم از آنچه که خداوند بدون آن، هیچ عملی را از بندگانش نمیپذیرد؟»[15]؛ بعد ضمن بر شمردن دیگر اصول و مبانی دین انتظار قائم علیه السلام را برشمرد،[16] یعنی انتظار قائم علیه السلام جزء مبانی دین و شرط پذیرش اعمال است.
تأکید بر قرابت و هم ردیفی انتظار قائم علیه السلام با دیگر اصول اعتقادی دین اسلام، بیانگر عظمت و جایگاه رفیع مسألة انتظار، در ساختار اعتقادی دین است؛ همان گونه که به نص قرآن کریم،[17] دین و دیانت منهای ولایت، ناتمام است، همچنین دین و اسلام منهای انتظار مهدی علیه السلام ، فاقد ارزش و مقبولیت خداوندی است.
انتظار مهدی علیه السلام ، انتظار تحقق همة خوبیها است. در این انتظار، بشریت، چشم به راه است تا آنچه را که بر اساس فطرت پاک خدایی، در آرزوی آن بوده و هیچگاه به صورت کامل به آن دست نیافته است، به دست آورد. چنین انتظاری، به همان میزان که بزرگ و عظیم است، اقتضائات و بایستههای متناسب خود را میطلبد.
عصرانتظار
امروزه در عصری زندگی میکنیم که در آن، نام مقدس مهدی، زیباترین و پر آوازهترین نام در جهان، شناخته میشود و گفتمان ظهور آن حضرت علیه السلام ، جذاب ترین، شکوهمندترین و شور انگیزترین حدیثی است که روح انسانهای پاک اندیش را، برافروخته میسازد و جان میلیونها انسان تشنة عدالت و پاکی را، سرشار از امید و شادی مینماید.
امروزه میان تاریکیهای جاهلیت مدرن معاصر، نام مقدس مهدی علیه السلام و انتظار ظهور آن حضرت، چنان سترگ، درخشان و فراگیر است که تاریخ و زمانه را در خود فرو برده و این دوران با شناسنامة «انتظار»، شناخته میشود؛ چرا که حرکت تاریخ، منتظر آمدن صاحب این عصر است، چشمها همه به سوی او دوخته شده، آرزوها همه به روز ظهور، نشانه رفته و این عصر را عصر انتظار مینامند.
در این دوره و زمان، بیش از هر مقطع تاریخی دیگر، نگاهها به سوی آن منجی دوران، معطوف شده و علایق، انتظارات و توجهات، به آن وجود مقدس ـ ارواحنا فداه ـ و ظهور پر نور او، گره خورده است. از این نظر، «انتظار»، ویژگی بارز این عصر و زمان به شمار میرود؛ زیرا عطش و جوشش ناشی از انتظار، در هیچ دورهای از تاریخ، تا این حد پرحجم و پررنگ نبوده است.
از این نظر، این عصر را که روزنههایی از شعاع ظهور، در افق آن هویدا است، میتوان عصر ظهور صغرا نیز نامید.[18] مراد از ظهور صغرا، پدیدار شدن قرائن نزدیک شدن زمان به دوران ظهور آن حضرت است. این نشانهها و قرائنِ بیانگر نزدیکی وعدة الهی را از تدبر و تأمل در ورای آنچه در ظاهر جریان دارد، در سمت و سوی حرکتهای کلی جامعة بشری ـ هرچند به صورت کمرنگ ـ میتوان درک کرد.
کارکرد انتظار
منظور از کارکرد انتظار، توجه به نقش سازنده و کارآمد این تفکر، در اصلاح، تغییر، سازماندهی و مدیریت سیاسی اجتماعی است. اندیشة انتظار که نظام فکری و سیاسی شیعه را در عصر غیبت، سازماندهی و رهبری میکند، به دلیل استحکام مبانی اعتقادی آن از یکسو و برخورداری از مکانیسم پیچیده در مقابله با ظلم و نفی حاکمیت جور در هر زمان، از سوی دیگر، کارآمدترین سیستمی است که در عرصة تغییر نظام سیاسی اجتماعی، تمام ساز و کارهای لازم برای اصلاح و تغییر، در درون آن تعبیه شده است.
از جمله میتوان پیدایش انقلاب اسلامی را بازتاب عینی کارکرد اعتقادی سیاسی این تفکر دانست. بدون تردید، در بررسی و ارزیابی پدیدة انقلاب اسلامی و استقرار اندیشة سیاسی شیعی در ایران، تحلیل درست و واقعبینانه، این خواهد بود که این پدیدة مبارک، بیش از هر عامل دیگر، معلول مستقیم اندیشة انتظار و کار کرد فرهنگی، سیاسی، اجتماعی آن است.
فرضیه علمی قابل طرح دربارة انقلاب اسلامی، این است که عوامل مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، مذهبی در شروع و پیروزی انقلاب نقش داشته است. یکی از گزارههای اصلی و مورد قبول عدهای از نظریهپردازان انقلاب، عامل مذهب است که نمود عینی آن، در اندیشة انتظار، به وضوح دیده میشود. نقش و تأثیر اساسی اندیشة انتظار در شکلگیری مبانی فکری و عقیدتی انقلاب اسلامی، غیر قابل انکار است.
در یک رهیافت توصیفی از ریشهها و عوامل وقوع انقلاب اسلامی ایران، میتوان به مؤلّفهها و گزارههای مختلفی اشاره کرد؛ مانند اسلامستیزی رژیم پهلوی، گسترش فساد، ظلم و بیعدالتی، توسعه و نوسازی ناقص و نامتناسب، استبداد و اختناق مداوم، استبداد و سرکوبی آزادیخواهان، استحکام باورها و اعتقادات ارزشی مردم و…. در این میان، یک عامل فکری و عقیدتی که از دید تیزبین نظریهپردازان و نویسندگان داخلی و خارجی پنهان نمانده، مسأله غیبت امام زمان علیه السلام و انتظار ظهور منجی عالم بشری است. به نظر آنان، این باور و اعتقاد، زمینهساز تغییر نگرش و رفتارهای مردم ایران، تقویت بنیانهای فکری و فرهنگی جامعه، گسترش روزافزون اندیشههای اصلاحطلبانه، تلاش و کوشش برای تغییر و تحوّل، عدم پذیرش حاکمیّتهای سیاسی، داشتن امید و آرزو برای پیروزی و در نهایت، قیام و انقلاب بر ضد بیعدالتیها و زمینهسازی برای انقلاب جهانی مهدی موعود، بوده است. با توجّه به مؤلّفههای ظلم ستیزی اندیشة انتظار، عدم مشروعیّت حاکمان سیاسی، نصب عام فقیهان برای نیابت از امام عصر علیه السلام ، امید به اصلاح و تعالی جامعه و نابودی مظاهر ظلم و فساد، غصب حقّ حاکمیت امامان علیه السلام ، محرومیّت جامعه از فیض حضور امام، زمینهسازی برای تعجیل فرج و… میتوان گفت: اندیشة انتظار- به طور مستقیم یا غیر مستقیم- محور هدایت فکری و رهبری انقلاب اسلامی بوده و نقش عمده ای در آغاز و پیروزی آن داشته است.[19]
این تحلیل، در موارد مشابه نیز قابل استفاده است. هم اکنون، نمودهای عینی تأثیرات و کارکرد این اندیشة نجاتبخش را در گرایش جمعی به اندیشة انتظار و فراهم شدن تدریجی زمینههای گسترش این تفکر در جوامع اسلامی و شیعی، به خوبی میتوان مشاهده کرد. نمونة دیگر این کارکرد را در تقابل تحسین برانگیز شیعیان لبنان با دشمنان، میتوان احساس کرد. بدون شک آنچه امروزه، اراده و ایمان جوانان شیعه در لبنان را برابر دشمن قدرتمند آنان، این چنین فولادین و شکستناپذیرنموده است، اتکا به این اعتقاد اصیل و هویتآفرین است.
انتظار و زمینهسازی
یکی از مسائل کلیدی که در بحث انتظار، لازم است مورد توجه مضاعف قرارگیرد، پیوند این بحث با مسألة زمینهسازی است. آنچه درعصر انتظار، ضرورت دارد و باید دردستورکار جامعة منتظر قرارگیرد، توجه به الزامات عقیدتی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی اندیشة انتظار و فراهمسازی زمینههای ظهور امام عصر علیه السلام است.
اساساً مسألة زمینهسازی وتلاش برای رفع موانع ظهور، در متن معنا و ماهیت انتظار نهفته است و واژة انتظار، خود گویای حضور عینی و تلاش عملی برای تغییر وضع موجود با هدف بسترسازی یک تحول عظیم است؛ تحولی که به زمینهسازی و فراهم شدن شرایط، نیاز دارد. قوت و شدت چنین انتظاری نیز به میزان تمهیدات و دستمایههای لازم برای تحقق آنچه مورد انتظار است، وابسته خواهند بود. از این نظر، انتظار ظهور، همچنان که از لحاظ معنا و مفهوم، با عمل، تلازم دارد، در عرصههای سیاسی و اجتماعی نیز، بحث انتظار، با مسألة زمینهسازی و تلاش برای فراهم کردن مقدمات حکوت مهدوی، کاملا عجین شده است، به گونهای که سخن از انتظار و آرزوی رسیدن به آرمان ظهور، بدون توجه به مسألة زمینه سازی و بررسی عوامل بسترساز رخداد ظهور، بیثمر و بیمعنا خواهند بود.
تمام تأکیدات و سفارشات پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیه السلام ، بر اهتمام به مسألة انتظار ظهور نیز با هدف ایجاد انگیزه و تحریک و تقویت ارادههای خداجویی در انسانها و کشاندن و واداشتن آنان به حرکت و تلاش در راه خدا برای آمادهسازی زمینههای اجرای کامل دین خدا در سراسر زمین و فرا رسیدن وعدة الهی در تحقق ظهور است.
روشن است که این مهم، بدون توجه به عملکرد و شرایط موجود جامعه، قابل تفسیر نخواهد بود؛ زیرا معقول نیست جامعهای دارای اهداف و تعلقات آرمانی باشند؛ اما دربارة این اهداف، دغدغهمند نبوده و سلوک منتظرانه نداشته باشد. در غیر این صورت، بدون شک چنین قومی که در ساختار ذهنی آنان، هدفی فراتر از نیازهای روزمره نمیگنجد و چیزی مهمتر و ارزشمندتر از مسکن، خوراک وپوشاک، برای آنان قابل درک نیست، این جامعه فاقد هویت وحیات هدفمند بوده و چنین مردمی هرگز نمیتوانند خود را جامعة آرمانگرا بنامند.
انتظار و دولت اسلامی
امروزه بحث از انتظار ظهور و بررسی زمینههای آن، ارتباط تنگاتنگی با چگونگی نظام سیاسی اجتماعی حاکم در یک جامعه و جهتگیریهای سازمانیافته جاری در قلمرو حاکمیت سیاسی آن دارد؛ به همین سبب بحث از انتظار در عرصة زمینهسازی، با موضوع دولت و حکومت با ساختار رسمی شناخته شده، رابطة مستقیم دارد. در این محور، به بررسی این ارتباط و تعامل، خواهیم پرداخت.
آنچه امروزه از آن، با عنوان «دولت» تعبیر میشود، بیشتر ناظر به معنای کلاسیک آن، یعنی ساختار سیاسی مرکب ازقوای سه گانة اجرایی، تقنینی و قضایی است؛ اما هنگامی که عنوان «دولت» با پسوند «اسلامی» به کار میرود، صرف ساختار سیاسی شناخته شدة قدرت یا مطلق اقتدار سیاسی مد نظر نیست؛ بلکه ضمن آن، مشروعیت یک نظام سیاسی از نظر اسلام مد نظر است. مراد از دولت اسلامی، نظام سیاسی- حکومتی است که عنصر دین(اسلام)، هم منشأ مشروعیت آن است و هم تعریفکنندة ساختار قدرت و وظایف اجرایی آن.
دولتها و حکومتها، بر حسب ماهیت و مصدر مشروعیت خویش، اهداف و مقاصد متفاوتی دارند که در جهت نیل به آن، تلاش میکنند و بالتبع آن وظایف و مسؤولیتها را برای دولت، تعریف و تعیین مینمایند. مهمترین هدف دولتها و حکومتهای غیر دینی، دفاع از حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی شهروندان و تأمین نیازهای مادی و معیشتی آنان است و فراتر از این، وظیفه و مسؤولیتی برای خود نمیبیند؛ اما دولت اسلامی مبتنی بر اندیشة حکومت دینی، علاوه بر تأمین نیازهای مادی و آسایش و سعادت دنیوی، تأمین نیازهای روحی و سعادت آخرتی از طریق احیای ارزشهای معنوی و دینی در جامعه را نیز جزء وظایف، برنامهها و دستورالعملهای خود میداند.